تاریخ معاصر ایران از اواسط سلطنت فتحعلیشاه قاجار به بعد مصادف با آغاز سیطرهی استعمار مدرن و اضمحلال تمدن کلاسیک ایران است. در پروسهی حضور سلطهگرانهی دولتهای سرمایهسالار مدرن و از اوایل قرن بیستم، قدرتهای امپریالیستی لیبرال و سوسیالامپریالیست در ایران و زیر سایهی حضور استیلاجویانهی آنان؛ آخرین حلقههای تکوینی تمدن ما از هم فروپاشید و به جای عقلانیت مابعدالطبیعی و تا حدودی بهرهمند از ذخائر گرانقدر میراث معارف قدسی، فرماسیون تاریخی فرهنگی بیریشه و بیگانه از پیشینه و هویت تاریخ ایرانیان مسلمان شیعی پدید آمد که در باطن خود چیزی نبود مگر یک تقلید سطحی و مضحک و عقیم و توخالی از مدرنیتهی غربی که میتوان آن را نه غربیشدن و یا غربزدهی مردن گردیدن که “غربزدگی شبهمدرن” بیمار و سترون نامید.