Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

رایانشانی خود را وارد کنید و آخرین مطالب را روزانه دریافت کنید:

توضیحات درباره خبرنامه

فقر فرهنگی چیست ؟

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۳۵ ب.ظ

از جمله پدیده‌هایی که پس از بروز فقر در طولانی مدت در جامعه ظاهر می‌شود نوعی خاص از زندگی است که به‌صورت الگو در جامعه پدیدار می‌شود. فقر در طولانی‌مدت قدرت خلق فرهنگی را دارد که مدتها پس از فقر باقی می‌ماند و در جامعه حیات پیدا می‌کند و خلاصی از آن بسیار مشکل است.
در این بررسی ناچاریم ابتدا تعریفی از فرهنگ ارائه دهیم، آنگاه محتوای وجودی فقر را در جامعه با نتایج حاصل از فقر در جامعه سنجیده و به فرهنگ نه چندان پنهانی برسیم که فقر در جامعه دارد و حاکم کرده است.
فرهنگ فقر، نوع و منش زندگی را متناسب با وضعیت خانواده‌های فقیر و فقرا تغییر می‌دهد. در حقیقت وقتی خانواده‌ای خود را با فقر درگیر می‌یابد، ناچار است نوع زندگی خود را تا حد زیادی با شرایط فقر هماهنگ کند. این هماهنگی به مرور زمان به‌صورت عرف وعادت درآمده و برای حذف یا کاهش آن در جامعه تلاش بسیاری لازم است و به شدت زمان را می‌کشد.

فقر یک پاره فرهنگ است
«ادواردتیلور» در کتاب فرهنگ ابتدایی Primitive culture که در سال 1871 انتشار یافت می‌نویسد: « فرهنگ یا تمدن مجموعه پیچیده‌ای است که دربرگیرنده‌ی، دانستنی‌ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هر گونه مؤلفه دیگری است که به وسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. وضع فرهنگ میان جوامع گوناگون بشری تا جایی که قوانین کلی قابل تحقیق باشد، موضوعی است مناسب برای بررسی قوانین اندیشه و کنش انسانی.»
«مالینوسکی» می‌گوید: «فرهنگ به سادگی عبارت است از کلیّت یکپارچه‌ای مرکب از کالاهای مصرفی و وسایل، خصوصیات اساسی، گروه‌های اجتماعی گوناگون، تصورات، پیشه‌ها، و باورها و رسوم بشری».
«هرسکوتیس» می‌گوید: «فرهنگ راه و روش زندگی قوم است».
«جلال‌آل‌احمد» در کتاب نفرین زمین می‌نویسد: «فرهنگ یعنی تحویل بار مرده‌ها به زنده‌ها» یعنی آن چیزهایی که تازه‌ها از قدیمی‌ها و امروزی‌ها از دیروزی‌ها به ارث برده‌اند.
«پارسونز» می‌نویسد: «فرهنگ عبارت است از الگوهایی که به رفتار و فراورده‌های عمل بشری مربوط است و می‌تواند به ارث برسد.» میراث فرهنگی عبارت از الگوهایی است که در طول قرن‌ها و عصرها از گذشتگان به آیندگان و از نسلی به نسل دیگر می‌رسد و توسعه و تحول می‌یابد، کامل‌تر می‌شود و توسط آمدگان به نه آمدگان سپرده می‌شود و به بیان دیگر فرهنگ، مجموعه‌‌ی ارزش‌ها و دستاوردهای مادی و معنوی است که به وسیله انسانها در طی تاریخ شکل گرفته است.
در تعریف‌های فرهنگ عناصری مانند: اعتقادات، هنرها، عادات، وسایل و کالاهای مصرفی و خصوصایت اساسی گروههای انسانی (اجتماعی)، راه و روش زندگی مردم، رفتار فراورده‌های عمل بشری و دستاوردهای مادی و معنوی به کرّات به چشم می‌خورد. آنچه در مورد فقر و فرهنگ مورد توجه است این است که تقریباً بر تمامی عناصر فوق، فقر تأثیر گذاشته و آن¬ها را به صورت قالب‌های مطلوب خود درمی‌آورد و تغییرات حاصل از آن نیز بر جامعه تأثیر بسیار می‌گذارند که به‌ندرت این تأثیر مطلوب است. مثلاً در برخی موارد می‌توانند سبب تلاش بیشتر جهت رهایی از فقر شوند، اما غالباً تأثیر مخربی می‌گذارند.
دکتر حسین فرجاد عقیده دارد که: «برخی معتقدند، تأثیر فقر در زندگی مردم به اندازه‌ای است که می‌توان فقر را به صورت فرهنگ فقر تعریف کرد. این امر یک ترتیب منحصربه‌فرد الگوهای رفتاری موجود در تمام جوامع است، اما به احتمال زیاد فرهنگ فقر در جوامع سرمایه‌داری فردگرا که در آنها طبقه‌بندی اقتصادی و اجتماعی وجود دارد ظاهر می‌شود.»
فقر، فرهنگ خاص خود را پدید می‌آورد و طرح معین را برای زندگی ایجاد می‌کند که به نسل‌های متوالی منتقل می‌شود. فقر متضمن قرض گرفتن از منابع رسمی و غیررسمی، بکار بردن پوشاک و وسایل دست دوم منازل، خانه‌هایی با جمعیت بیش از ظرفیت و نبود آسایش و آرامش است. به طور نسبی احتمال عضویت فقرا در اتحادیه‌های کارگری، احزاب سیاسی و غیره کمتر است، این ویژگیها که از تجربه زندگی فقرا برخاسته است عامل ایجاد مفهوم «پاره‌ فرهنگ فقر» است که به طور عام برای توصیف زندگی فقرا بکار میرود.
«آلبرتو دورینا» می‌گوید: «فقر معنای خاص خود را دارد، فقر لحن خاص خود، بویایی خاص خود و در برابر زندگی وضع خاص خود را دارد که از تعریف منفی (فقدان ثروت) که عناصر تشکیل دهنده فرهنگ فقر را ندیده می‌گیرد متفاوت است».
دکتر فرجاد می‌نویسد: اسکارلوئیس در زمینه فقر به بیش از 70 خصوصیت اشاره کرده است که غالباً در پنج زمینه می‌توان آنرا مطالعه کرد که عبارتند از:

1- فرهنگ فقر یک «پاره فرهنگ» است که در خانواده فقیر از نسلی به نسلی منتقل می‌شود.
2- ائتلاف در طبقه فقیر در جوامع فردگرای طبقاتی بسیار مشکل‌تر امکان‌پذیر است.
3- شرکت در فعالیت‌های سازمان‌های خارج از خانواده بسیار محدود است.
4- در سطح خانواده به روابط مشترک تمایل بیشتری وجود دارد.
5- احساس استفاده از حداکثر منابع موجود، احساس عدم پشتیبانی و احساس حقارت در این جوامع به چشم می‌خورد.
ایشان درادامه همین بحث، اعتقاد دارد بیان اسکارلوئیس در مورد فقر چندان صحیح نیست، زیرا او در ادامه می‌گوید: مفهوم کلی از این اعتقاد بر مبنای بی‌ثباتی آن است. زیرا گروه‌های بی‌شماری از مردم فقیر در مناطق مختلف با موقعیت‌های متفاوتی زندگی می‌کنند، در نتیجه باید به جای فرهنگ فقر به فرهنگ‌های فقر رجوع کنیم.
اسکارلوئیس با توجه به مفهوم وجودی فقر می‌گوید: «فقر در میان ملل امروز اغلب چیزی بیشتر از حالتی از محرومیت اقتصادی است».
فرهنگ فقر به مرور زمان بر جامعه فقر حاکم می‌شود و از نسلی به نسل دیگر تداوم می‌یابد و در صورتی که در جامعه و ذهنیت افراد ساکن در آن ریشه بدواند، حتی پس از کسب موفقیت‌های بیرونی در جهت رفع فقر مدتها به حیات خود ادامه داده و مانعی پایدار در جهت دستیابی به مراحل بالاتر توسعه اقتصادی - اجتماعی بدل می‌شود. در حالی که توسعه اقتصادی پایدار جهت کاهش دائمی فقر ضروری است و کاهش مداوم فقر جهت تضمین توسعه پایدار لازم است.
«بیل جردن» می‌کوشد اهمیت سیاسی و اجتماعی فقر را بررسی نموده و به جستجوی علل و تأثیرات نهفته انحراف به سوی جامعه‌ای نابرابرتر، ناعادلانه‌تر، کمتر دلسوز و آشفته‌تر و سرانجام ناکاراتر می‌پردازد.
کارل مارکس با نگاه «ناتوانی بنیادی» به فقر نگاه می‌کند؛ او می‌گوید: «نیازها و برخورداری‌های ما از جامعه ناشی می‌شود، بنابراین ما آنها را با جامعه می‌سنجیم نه با عینیت آنها».
شخص فقیر در مقایسه با دیگران کمتر عمر می‌کند، اغلب بیمار است و معمولاً بر اثر فقر و کمبود مواد غذایی و وسایل بهداشتی به نواقص فکری و جسمی دچار می‌شود و با بحران‌های شخصیتی بیشتری روبروست. او دارای تحصیلات کمتر، موفقیت و پیشرفت کمتر و خطرات بیشتری در جامعه است. فقر ثبات سیاسی و همبستگی اجتماعی و سلامت روانی را نیز در اقشار مبتلا به خطر می‌اندازد، موجب افزایش میزان مرگ و میر خصوصاً در نوزادان و کودکان و مادران و کاهش نیروی انسانی و کاهش بهره‌وری می‌شود.
در زمان تشدید فشارهای اقتصادی ناشی از عوامل گوناگون، این استعداد بالقوه جامعه بشری به سرعت در اثر عوامل ایجادکننده و تقویت‌کننده‌اش بروز می‌کند. اقشار پایین جامعه را تحت تأثیر قرارمی‌دهد و خلاصی از آن بسیار مشکل است. بروز فقر به آرامی از سطوح پایین جامعه آغاز و به سرعت بخش وسیعی از اقشار متوسط را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از آنجایی که غالباً عمده‌ترین شکل فقر اقتصادی است و بیماری ناشی از فقر و ضعف اقتصادی در همه ابعاد گسترده می‌شود، جبران عقب‌ماندگی اقتصادی بسیار مشکل، وقت‌گیر، سرمایه‌بر و مستلزم دانش پیشرفته و احاطه دقیق بر جامعه و مسائل و مشکلات آن می‌باشد و داده‌های آماری بسیار دقیقی را جهت ارزیابی و سنجش مناسب می‌طلبد و در جوامع پیشرفت ننموده (به اصطلاح جهان سوم) و کشورهای در حال پیشرفت به دلیل فقدان سرمایه کافی و علم و دانش مناسب، بررسی فقر مشکل‌تر می‌شود. در بخش خرد جامعه وخصوصاً شخصیت افراد این فرهنگ تأثیر می‌گذارد. شخص فقیر در جامعه، مسائل، مشکلات و حساسیت‌های ویژه خود را دارد و واکنش‌های خاصی را ارائه می‌دهد، در محیطی که فقر گسترده می‌شود و بیماریهای روانی، اعتیاد، طلاق، کودکان خیابانی، خودکشی و سرقت و قتل و مرگ و میر افزون می‌گردد.
در سطوح بالای جامعه نیز در اثر عدم اطمینان، سرمایه‌گذاری‌ها کاهش می‌یابد و میزان درآمد افراد و در نتیجه مخارج جامعه نیز کاهش می‌یابد و اقتصاد را متأثر می‌نماید. در بخش‌های علمی و فرهنگی سبب تنش و نگرانی می‌گردد و در سطوح پایین مانند کارگران و کارمندان که در فضای خط فقر با نگرانی زندگی می‌کنند و مادام به بالا و پایین خط فقر حرکت می‌کنند؛ که به کارکرد مفیدشان ضربه می‌زند و فساد در ادارات مانند رشوه، اختلاس و ... افزون می‌گردد.
پس از گذر از فقر و بهبود وضعیت مالی خانواده و اقتصاد جامعه، افرادی که در محیط فقر زندگی کرده‌اند و با خلق و خوی جامعه‌ی فقر انس گرفته‌اند، به‌راحتی و به آسانی تغییر رویه نمی‌دهند. به‌عنوان مثال: کودکانی که مدتها و به کرّات با لباس کثیف و کهنه و... در میان خاک‌های کوچه‌ها با همسالان خود بازی کرده‌اند، تغییر در روش زندگی خود را نمی‌پذیرند و به راحتی قدم در مدرسه نمی‌گذارند و پای درس معلّم نمی‌نشینند. کارمندان ادارات در اثر مشکلات اقتصادی با نگرانی در محل کار خود حاضر می‌شوند. بازده کاری آنها کاهش یافته و حتی در بعضی موارد سعی در جبران کاستی‌ها با روشهای غیرقانونی می‌نمایند و یا به دنبال کار دوم می‌گردند که یافت نمی‌شود. مصرف در جامعه از حالت بهینه خارج می‌شود؛ الگوی مصرف اشتباه، تصحیح نمی‌شود. در این شرایط افراد نگران از بازگشت به فقر در وضعی به مراتب سخت‌تر و خطرناک‌تر از سطح فقر زندگی می‌کنند.
در سطح جامعه اعتقاد به عملکرد مسئولان کمتر و ناراحتی‌ها و عدم اطمینان بیشتر می‌شود. عادات جامعه از قبیل استفاده از فضای عمومی و امکانات جمعی تفریحی مانند: پارک‌ها، سینماها، گالری‌ها و نمایشگاه‌های هنری کاسته شده و هنر تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد و به مسائل کلیشه‌ای‌تر روی می‌آورد.
کالاهای مصرفی مطلوب جای خود را به کالاهای نامطلوب می‌دهد و استفاده از کالاهای نامطلوب ارزان در جامعه رایج می‌شود و بخش وسیعی از سرمایه جامعه را هدر می‌دهد. خصوصیات گروه‌های اجتماعی تغییر می‌کند و از آنها به جای منطق و تعقل، احساسات و هیجانات زودگذر بروزمی‌کند. راه و روش زندگی مردم تغییر می‌کند، خانواده‌ها درون‌گراتر می‌شوند، ارتباطات اجتماعی و قوی کاسته می‌شود و مشارکت مردم در اجتماع کمتر می‌شود و طبعاً برنامه‌های دولت بدلیل نبود پشتوانه مردمی دچار مشکل می‌شود.
«گالسکی» می‌گوید: «تکنولوژی پیشرفته توسط گروه‌هایی که از لحاظ اقتصادی در وضع بهتری هستند، بهتر جذب می‌شوند و در نتیجه، فاصله اجتماعی میان گروه‌های موجود افزایش می‌یابد»
درجامعه منش فقر، مدتی پس از حضور فقر حاکم می‌شود. این منش در حقیقت سازگاری‌هایی است که افراد جامعه با شرایط جدیدتر (چندین ساله) پیدا کرده‌اند. این سازگاری‌های ایجاد شده به مرور زمان به‌صورت قالب‌های رفتاری بروز پیدا می‌کند و فرهنگ فقر را می‌سازد. طبعاً این فرهنگ با مرور زمان و در طولانی مدت قابل اصلاح است که هزینه‌بر و زمانبر است و فشار بسیاری را بر جامعه تحمیل می‌کند. در حقیقت می‌توان گفت فرهنگ فقر عبارت است از: «رفتارهایی که به مرور زمان در اثر فقر در جامعه پدید می‌آید و هنجارهایی است که در جامعه ایجاد می‌شود»؛ رفتارهایی که حاصل سازگاری فرد و جامعه در برابر شرایط موجود است.
دکتر حمیدرضا بهادران عقیده دارد: «فقر و بیماری رابطه‌ای دیرینه دارند، گرانی هزینه‌های دارو و درمان این رابطه را بغرنج‌تر می‌کند. سوء تغذیه و عوارض آن چون کم هوشی، بیماری، کوتاه قدی و کم وزنی محصول فقر است.
در زمینه‌ی فرهنگی، کودکانی که در محیط‌های فقر پرورش می‌یابند، فاقد فرصت‌ها و محرکهای مناسب محیطی برای پرورش استعدادهای درونی‌شان هستند. آنان همانند همسالان خود قادر به مفهوم سازی نیستند، خزانه لغات آنها اندک و فاقد مهارتهای کلامی می‌باشند.
بی‌سوادی عامل اصلی عدم کسب مهارت و بی‌تخصصی است و لذا بیکاری در بین آنها رایج است. رشد مصرف و قاچاق مواد مخدر، سرقت، نزاع، عقب‌ماندگی ذهنی، بیماری‌های روانی، فشارهای فراوان اجتماعی و اقتصادی و ناتوانی در ادامه و کنترل صحیح عواطف، پرخاشگری و ... نشانه‌های معمول جامعه فقیر است.
به هرحال، برای فقرزدایی و مبارزه با فقر مجموعاً 900 میلیارد تومان پیش‌بینی شده و قرار است تا پایان برنامه پنجم توسعه، فقر مطلق از بین برود این طرح با محوریت تأمین اشتغال محرومان و فقرا، تهیه مسکن، حمایت‌های مالی و مستمری نقدی و طرح تغذیه و معیشت محرومان به اجرا درخواهد آمد، اما سؤال اساسی این است که: «تا آن موقع با گسترش فرهنگ فقر چه خواهید کرد؟ و پس از آن فرهنگ فقر را چگونه از بین می‌برید؟»