Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

رایانشانی خود را وارد کنید و آخرین مطالب را روزانه دریافت کنید:

توضیحات درباره خبرنامه

ای داد،ای بی داد

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ب.ظ

سه جور "ای داد ای بیداد" نوشته های این روزها را پر کرده:

1) "ای داد ای بیداد چرا وبلاگها از دغدغه های مردم جدا هستند؟"

2) "ای داد ای بیداد چرا روشنفکران از دغدغه های مردم جدا هستند؟"

3) "ای داد ای بیداد چرا خود مردم دغدغه های پرت و پلا دارند؟"

بیا خیلی سریع از وبلاگها شروع کنیم:

فکر می کنم بعد از 4 سال تقریبا مشخص شده که انتقاد کردن یا تلاش برای جهت دادن به هزاران نفر که هزار نوع دغدغه متفاوت را به هزار زبان و در هزار قالب مختلف می نویسند هدف چندان دقیقی نیست.

حتی این روزها عده ای هوشمندانه مطرح می کنند که اصلا جنس وبلاگ Content نیست، Communications است ...

زیتون و الپر می نویسند و ما به زیتون و الپر سر می زنیم تا ببینیم حالشون چطوره ، امروز چی براشون جالب بوده ، به چی فکر می کنند ... اگه یک ماه بهشون سر نزنیم احساس می کنیم از ماجرا عقب موندیم ( در حالیکه اگر از جنس Content بود می تونستیم سر فرصت مثلا هر 2 ماه یک بار همه خواندنیهای همه آرشیوهای وبلاگها را مرور کنیم) ... انگار تا وقتی کلمه "وبلاگ نویسان" و"جنس وبلاگ" برای ما مبهم و تعریف نشده باشه ، داد وبیداد بر سر دغدغه وبلاگها موضوعیت چندانی نداره.

حساسیت نسبت به دغدغه روشنفکر البته حساسیت به جایی است.

اما اولا بیاید صورت مساله را اشتباه نبینیم: نگرانی نباید از این باشه که چرا "روشنفکران" دغدغه هاشون دغدغه مردم نیست ....

دقیقا برعکس: این "مردم" هستند که باید دغدغه هاشون دغدغه روشنفکران باشه!....(من دراوردی بود اما کاملا صدق میکنه)

اما باگ و شکاف روشنفکر-عامه به جای اینکه به خاطر تفاوت نوع "دغدغه ها" باشه ، به خاطر تفاوت نوع "زبان" و قالب گفتگوست: روشنفکر ما (در وبلاگ و مقاله و فیلم و ادبیات) به دلایل مختلفی زبان و قالبی برای خودش پیدا می کنه که از زبان و قالب گفتگوی عامه مردم دوره ... تمامی مردم و حتی خود اهل فکر زمانی که در حال آفرینش فکری نیستند مثلا به "مهمونی می رن" و "حالش را می برن". اما در زبان اهل فکر این آدمها به "مهمانی می روند" و "لذتش را احساس می کنند" ! ...

شما "یک" زبان دیگه را در دنیا مثال بیارید که انقدر زبان فرهنگیش با زبان مردمش تفاوت داشته باشه! ... چرا حتی آنارشیست ترین وبلاگ نویسان ما هم از نوشتن عادی وحشت دارند!؟ ... باور کنید رمز موفقیت روحانیون و تمام روشنفکران شفاهی ما (شریعتی ، سروش و... ) بیشتر از اینکه نزدیکی دغدغه هاشون به مردم باشه نزدیکی زبانشون به مردم بوده ...

می رسیم به داد و بیداد آخر ...

چرا مردم دغدغه های پرت و پلا دارند؟ چرا از دکتر معین صاف و صوف خوششون نمی آد اما عاشق پول نفت سر سفره و شبهای برره هستند؟ چیزی که در اینجا وجود داره به طور خلاصه علاقه مردم به "زندگی" است:

".... برای بسیاری ‚ دور ‚ دور گردیدن گرد امور معمولی است : خوردن ‚ خفتن ‚ شوخی کردن ‚ پر گفتن ‚ عشق ورزیدن ‚ قهر کردن ‚ کتاب خواندن ‚ پرسه زدن ‚ اعتراض کردن ‚ ترسیدن ... یعنی زندگی کردن. از قیل و قال بیست ساله مدرسه سیاست بسیاری از دلها گرفته است ‚ یک چند نیز بر آنند تا خدمت معشوق و می کنند. لودگی نیست این ‚ زندگی است" (مرتضی مردیها)
" ... دوست عزیز ‚ من و شما درباره مفهوم مبارزه اختلاف نظر داریم. بهنظر من زندگی مبارزه است . مبارزه برای خوب خوردن ‚ خوب خواندن ‚ خوب پوشیدن و خوب شنیدن ‚ همچنین عشق ورزیدن ‚ تفکر کردن و کار کردن ..." (قوچانی)

...

بچه ها ... شک نکنید کلمه کلیدی این روزها "زندگی" است ... مردم عاشقانه و حتی دیوانه وار به طرفش می رن ، به هر کسی که بهشون امید اون را بده رای می دن ، هر کاری که امید قشنگتر بودن اون را بیشتر کنه انجام می دن (گلدکوئست) ، به هر چیزی که جلوی جالب بودن اون را بگیره شک می کنند (بکارت) ، و با هر چیزی که حتی دقایقی از اون را لذت بخش تر بکنه صفا می کنند (برره) ...اگه دغدغه آینده ای قشنگتر برای مردم سرزمین قشنگمون را داری ، بیا صورت مساله شون را درست بفهمیم و اگه چیزی در مورد دغدغه هاشون می دونیم (با زبان خودشون یا با زبان برره ای یا هر چی) باهاشون مطرح کنیم ....

... "ای داد ای بی داد" راه حل نیست ...