Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

Parsin.mihanblog.com

www.jalalvandi.ir

رایانشانی خود را وارد کنید و آخرین مطالب را روزانه دریافت کنید:

توضیحات درباره خبرنامه

حرف

ما گاهی نیازمندیم به حرف زدن. به حرف زدن باکسی که در پایان کلام، از صمیم قلب بگوییم «آرام شدم…» و تازه نرسیم به آغاز یک ماجرای دیگر. حرف زدن با کسی در هر جمله ای که شروع میکنی، مانند جگواری که در کمین خرگوش خیز برداشته، آماده نباشد که جمله ات به نقطه آخر برسد و برق آسا ترین زمان ممکن جوابت را بدهد.

 اگر بر این باور باشیم که بهشت و دوزخ، حقایقی منفصل از این دنیا نیستند. یعنی اینگونه نیست که ما در جاده ای به نام دنیا در حال حرکت باشیم که انتهای آن برسد به روستایی به نام «دوزخ» یا روستایی دیگر به نام «بهشت» بلکه این دو عنوان، نام باطنی همین دنیاست.

همکنون بهشتی و دوزخی جاری است که اهالی آن فعلاً در پوستینی به نام دنیا دوشادوش هم زندگی می کنند. و چه بسا آنکه فرموده اند، اهل بهشت نیز از میان دوزخیان میگذرند بی ارتباط با زیستن در مرتبه ماده و دنیای «همه باهم» نباشد.

ما یک آقای بلالی داریم مقابل خانه مان، تندیس لقمه حلال است. یک وقتهایی که علی کوچولو سراغش می رود و بلالهای نرمش تمام شده، الباقی را به بچه نمی فروشد و می گوید برای دندان شما سفت است! بلالهای ریزتر و کوچکتر را هم ارزان تر از بلال های درشت می فروشد.

بلال! پخته نگردد مگر به گردیدن

حالا که کم کم فصل بلال رو به اتمام است یحتمل تا تابستان دیگر باید دلتنگش باشیم می شود به نام او این «الف نویسی» را آغاز کرد. ربط داستان این آقای بلالی با مطلب ما این است که بعضی روزها می بینمش که از حوالی ظهر مشغول مقدمات کسب است.



اسمش این است که از صبح دارند با هم حرف می زنند. یعنی از صبح «کنار» همدیگرند اما حرفهایشان چیست؟

–   چرا سر آفتابه کج شده

–  دیدی ته لگن سوراخه؟

–  به اکبر آقا گفتی بیاد درو درست کنه؟

–  بچه صبح شاشید یا نشاشید؟

–  صغری خانم دعوت کرده آخر هفته خونشون؟

–  یادت باشه میوه نداریم ، سبزی هم باید بخریم

–  شهریه مهد بچه رو یادت باشه باید بدیم

و…

شمام مثل من شب و نصفه شب و تو مدرسه و سرکلاس و سر سفره با شنیدن این صدا از جات بلند شدی؟؟؟

جنگ

این مطلب رو من تو یکی از سایت ها دیدم.به نظرم خیلی جالب بودم چون تو این چند روز زیاد شنیده بودم که هر از چند گاهی یه سری آدم کافر و از دین برگشته میگیردن دنبال عیب و ایراد بنی اسرائیلی(البته به قول خودشون ایراد چون سواد چندانی ندارن) تا دین مبین اسلام رو زیر سوال ببرن مثلا!!

 چگونه وقتی کره زمین گرد است می گویند رو به قبله نماز بخوانیم در صورتی که با گرد بودن کره ما وقتی رو به قبله می ایستیم در اصل رو به آسمان ایستاده ایم مثلا وقتی که در ساحل ایستادیم ته دریا به علت گرد بودن زمین به آسمان ختم می شود، لطفا بیشتر توضیح دهید.

موزیک بسیار زیبا و خاطره انگیز داریوش-لالایی

داریوش

در ادامه مطلب

بهشت زهرا (س) نام بزرگ‌ترین گورستان در استان تهران است. فعالیت این گورستان رسماً در سال 1349 خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ 3 مرداد ماه 49 در قطعه 1 ردیف 1، شماره 1 به خاک سپرده شد.

گورستان بزرگ پایتخت که 40 سال از عمرش می گذرد روزانه 130 میت را در خود جای می دهد. در این میان قبرکن ها، غسال ها، مداح ها، نیروهای خدماتی و حتی نگهبانان سرباز هم با هر یک فراخور مسئولیت خود با اموات سرو کار دارند ولی غسالها بیشتر از همه سرو کارشان با میت ها است و شاید نشستن پای خاطرات آنها خالی از لطف نباشد. البته باید بالای این گزارش و خاطرات نوشت +15 !

منصور نریمان

اسکندر ابراهیمی زنجانی که بعدها نام مستعار و هنریش نریمان تبدیل یافت در مشهد به تاریخ بیستم اسفند ماه 1314 متولد گشت . پدرش که مردی هنرمند و اهل ذوق بود و خود سه تار و تار و نی را به خوبی می نواخت از همان دوران طفولیت پسر را زیر نظر و تربیت خود گرفته و وی را با ردیف ها و گوشه های موسیقی ایرانی آشنا و نواختن سه تار را به او می آموزد وی از سن 18 سالگی روی به نواختن عود آورد به طوری که در سال 1322 که بیش از هشت بهار از سنش نگذشته بود از طرف اداره انتشارات و رادیو مشهد دعوت به همکاری می شود و این دعوت را می پذیرد و حدود 16 سال همکاریش بارادیو مشهد ادامه می یابد و آخرین سمتش در آن اداره مسئول شورای موسیقی آن استان بود ، سپس به شیراز منتقل و مسئول شورای موسیقی رادیو شیراز می گردد و پس از 4 سال همکاری با این رادیو به تهران می آید و در رادیو ایران به عنوان تکنواز عود به همکاری و اجرای برنامه می کند .

متداول است که برای بیان سادگی یک کار بگوییم «مثل یک لیوان آب خوردن» و این پیش پا افتاده ترین کاری است که در ادبیات محاوره ای ما به ذهن توده مردم رسیده است.

حالا همین یک عبارت و یا یک کار ساده ؛ یعنی آب خوردن را به عنوان نمونه تمرینی انتخاب کنید. کدام تمرین؟ مشق امروز ما این است که برای یک موجود خیالی که مطلقاً تجربه ای از آب خوردن ندارد (فرض کنید یک موجودی خارج از کره خاکی ماست که به مدد تکنولوژی از کرات دور دست با ما ارتباط بر قرار کرده و شما میخواهید برایش شرح دهید که تشنه بودید و یک لیوان آب نوشیدید). در فرض سوال ما هم، هر دوی شما کاملا عاقل و فرهیخته اید و تنها تفاوت شما با هم این است که شما در زمین زندگی می کنید و او نه. خب؟ بسم الله…